Loading...

مسیر از پیش تعین شده.

image
۲۶ اسفند ۱۳۹۲

مسیر از پیش تعین شده.

به دیگر سخن ممکن است آدم معمولی در دنیای معمولی هزاران زیگزاگ برود و طوری هم نشود و در این رهگذر بیشترین آسیبی که ببیند خود فرد یا نهایتأ خانواده او باشد .
ولی در عرصه سیاسی مخصوصأ اگر آدمی در آن کمی استخوان هم خورد کرده باشد ،راه نه چندان هموار است و نه کسی میتواند مدام قیقاج و زیگزاگ برود. چون عرصه ای است که فرد هویت و اندیشه خود را به مثابه جزءئ از کل به تصویر می کشد. و سودای آن دارد که مشکلی از بیشمار مشکلات جامعه پیرامونی خود را حل کند.
جامعه پیرامونی به جوامعه ای اطلاق میگردد که تلاش دارد خود را به قافله تمدن جهانی برساند . در این جوامع که عمومأ زیر سیطره دیکتاتوری ها میباشند رنج و اندوهی که آگاهان و فرهیختگان آن میکشند ، ده چند ضریب می خورد.اگر همین آگاهان و فرهیختگان بخواهند بار سیاسی جامعه پیرامونی خود را نیز بر دوش بکشند و راه را جهت پیشبردن جامعه هموار کنند ،این رنج و مصیبت ضریبی صد چندان میخورد ،( که غالبأ این چنین است)
و آن چه که در این رهگذر عاید رهرو سیاسی می شود رنج تبعید است و زندان وشکنجه و اعدام.
و هرچه دراین مسیر پا برجا تر و استوارتر گام بردارد آسیبها شداید به مراتب شدیدتر و ویران کننده ترمی گردد.
و هرچه راه طولانی تر گردد، ریزش و باز خیزش بیشتر متصور می شود ،و این معقوله به درازای تاریخ مبارزات سیاسی از دیر زمان در تمامی جوامع ساری و جاری بوده است . تاریخ پر است آدمهایی است که بعضأ خوب شروع کرده اند ولی پایانی مصیبت زده داشته اند ،و بسیاری که نیک به توانایی های خود واقف بوده اند اگر از نیمه راه نیز برگشته اند اما تن به ذلت نداده اند . و این به خودی خود برای یک آرمان خواه جهادی دیگر است .
عادی بودن و عادی زندگی کردن توانی نیست که از هر آرمان خواهی بر آید.
ولی آن آرمان خواهی که راه را طی نشده قطع می کند ،و به ترفندی بیرون می آید ،توهم،غرور و شکست خود را جایگزین واقعیت صحنه سیاسی می کند. او هم توان پیگیری و ادامه راه را ندارد و هم به دلایل فردی و یا... نمیخواهد خود را از تک وتا بیاندازد.
و برای اینکه موضوع قطع راه را در خود و از خود ببیند در دیگری و از دیگری دیده و می چیند .
و جدال آن وقت تماشایی می شود که حاضر است برای سرپوش گذاشتن بر ضعف خود تمامی رشته ها ی بافته شده قبلی خود را پنبه کند.و چنان جنجالی بپا میکند تا به زور هم که شده به همه بفهماند که این او نیست که دیگر توان طی طریق ندارد ، بلکه این دیگری است که توان و ظرفیت بالا بلندی او را نداشته است . و او خود را چون محتوایی میداند که به ظرفی بزرگتر نیاز دارد، تا داشته های خود را در آن ظرف جای دهد. و علت قطع راه را نه ناتوانی خود که محدویت ظرف حاظر می داند. و برای اینکه صحنه ای را که متجسم میکند عینی تر به نظر آورد ،آیینه ای خیالی در برابر خود میگذارد و خود را تکثیر می کند.و پوسته به جای مانده از آرمان قبلی را به شعارها جهانی تر !! گسترش می دهد. تا ظرف خیالی خود را با اندام تنومندی که از خود ساخته است برابر سازد.
ولی بدون آنکه بداند تصویری که به بیرون میدهد، کارکاتوری است از پهلوانی پنبه.
جامعه سیاسی وفرهنگی ما مملو است از این تیپ آدمها ،تعمیم مسایل سیاسی به گستردگی جامعه ایرانی ،چه در داخل و چه در خارج ،جامعه را در آچمزی سیاسی ،که در چنبره خود گرفتار شده ،درگیر کرده است .( که رد و پای رژیم را در بسیاری از این گرفتاری ها میتوان دید)
این جامعه سیاسی مانند کسانی شده است که ورزش نکرده میخواهند در مسابقات زیبایی اندام شرکت کنند ، و هر یک با تزریق آمپولی برای خود هیکلی به هم میزنند.
اینترنت همان آمپولی است که بی وقفه این تیپ آدمها به خود تزریق میکنند. و بالطبع هر یک خودش را شایسته قهرمانی اگر که نه، شایسته داوری و یا "ناظری "می داند.ساختار تشکیلاتی و سازمانی ظرفی است که گنجایش این هیاکل را ندارد. و اگر چند صباحی دور هم جمع میشوند تا تیمی "نه سازمانی یا تشکیلاتی"تشکیل دهند جمع نشده تفریق میشوند.
و وقتی تفریق شدند هر یک به مثابه سازمانی در خود تکثیر می شود. و آن وقت مبارزه و جنگ نه بر علیه دیکتاتوری حاکم بر کشورمان که بر علیه یکدیگر تشدید می شود. تاریخ سیاسی ما پر است از این جدا شدنها و متفرق شدنها و پاسیو شدن ها... نه لزومأ بهترین ها.این اتفاق ها از شروع پیدایش جنبش سیاسی بوده و ادامه دارد.
صرف نظر از ماهیت حزب توده که مورد بحث من نیست، به شخصیت های گردن کلفت سیاسی و ادبی که به درون حزب توده رفتن و بیرون آمدن "به غیر از اندکی " نگاه کنید، چه به صورت فرد یا چه به صورت جمع "خلیل ملکی و یارانش" هیچ کدام صبقه ای پر بار تر از خود به یادگار نگذاشتند.جمعی به سمت بقایی رفتند و جمعی به سمت سلطنت.تنها جوانانش توانستن انرژی و پتانسیل خود را برای پیشبرد مصالح جامعه به درستی به کار بیاندازند.
آن هم به یک دلیل روشن،و آن اینکه یک شبه نمیتوان حزب و سازمان درست کرد ،اگرچه کسانی که خواهان این امر هستند سالها در کار سازمانی و تشکیلاتی پیراهن ها دریده و استخوانها خورد کرده باشند. پیدایش سازمانهای سیاسی در دوران قبل از انقلاب حاصل سالها کار تئوریک بوده، و حتی قبل از اینکه اسم سازمانی خود را مشخص کرده باشند ،هیچ فرد یا جریانی بعد از جدا شدن یا انشعاب دادن تقویت نمی شود ،که تظعیف و تحلیل میرود.به این آخرین " حزب کمونیست کارگری " نگاه کنید، با استریپ تیز خیابانی می خواهد به جنگ رژیم برود.به  گردهمایی "چپ" ها که در غالب  های مختلف پالتاکی و غیره نگاه کنید .
ادامه دارد" شاید"
با احترام ناصر آبادانی
17,03,2014