Loading...

دخیل

image
16-08-2014

دخیل

کریم قصیم به همراه مزدوران جیره گیری همچون محمد جعفری ( هم نشین بهار ) ، تواب تشنه بخون مصداقی و شاعر نادم و پریش اسماعیل یغمایی برای زمینه سازی به عنوان پیش پرده گزارش تواب تشنه به خون و آماده سازی بازار پسندی سیاسی ان، از ماه ها پیش دخیل خود را به " هانا آرنت " بستند تا مقوله " توتالیتاریسم" و نسبت ان به رهبر محبوب مقاومت ایران مسعود رجوی را در قالب مغلطه های فرمالیستی جاهلانه - که کاربرد ان فقط زمینه سازی برای جنایت است – در فضای " نت " بپراکنند.. قبل از اینکه به اصل مطلب بپردازم بد نیست یک مروری کوتاه بکنیم از سابقه ننگین این افراد در مواجهه با اولیÙ
‡ ترین الزام مبارزه با این رژیم پلید یعنی اماده گی برای بذل جان و فداکاری و دوری و تنفر از رابطه های رژیمی ، تا ببینیم مدعیان ما تا آنجا که به خودشان برمیگردد دارای چه جوهره ایی هستند .
سابقه روابط و عملکرد ۳ مزدور از افراد فوق از یکطرف و اخبار مربوط به منظومه وزارت اطلاعات رژیم حاکی از ارتباط آنها با وزارت بدنام اطلاعات است .
۱- محمد جعفری دارای سابقه وا داده گی در زندان است که درملاقات با برادرش که از اعضای جهاد سازنده گی است و در زندان به ملاقات او میرفته عاجزانه التماس میکرده که برایش در نزد مقامات رژیم شفاعت کند . او ارتباط فعالی با مزدور رژیم یعنی برادرش دارد.
۲- مزدور دیگر اسماعیل یغمایی است که دختر عمویش از همان سالهای ۶۰ تواب شد و هر که را میشناخت لو داد و به خدمت رژیم در آمد و برادرش نیز از فعالین انجمن نجاست است .اسماعیل فردی است به شدت بزدل و ترسو . نمونه اینکه وقتی از او درخواست میشود که از اروپا به عراق برود و فرزندش را به اروپا بیاورد ، به دلیل ترس از دستگیری از اینکار سرباز میزند . وقتی بمبی در بغداد منفجر میشود به گفته خودش "از وحشت احساس میکرده همه اشیاء دور و برش میتوانسته تبدیل به سلاح کشنده شوند " ، او از همان آغاز انقلاب میخواسته از پخش اعلامیه توسط همسر سابقش جلوگیری کند که مبادا منجر به رفتن Ø
�و به زندان شود .اسماعیل رابطه فعالی با برادرش که یک مزدور شناخته شده است دارد.
۳- ایرج مصداقی نیازی به معرفی ندارد و خودش اعتراف کرده که در شناسایی و لو دادن مجاهدین و مبارزین با جنایتکاران رژیم همراه بوده است. جنایات او به اندازه کافی مورد بررسی قرار گرفته است . ( مراجعه کنید به مقاله " مصداقی تواب جنایتکاری که از نو باید شناخت - حسین توتونچیان و اطلاعیه اخیر شورا ".) ذکر فقط یک نمونه از اعترفات او کافی است که بفهمیم با چه زباله ایی طرفیم :
"اشتباه و حماقتم باعث شده بود ، زیاد از حد ، صحبت کنم و موضوعی را که ، نیازی به مطرح کردنش نبوده ، با دیگری در میآ‌‌ن بگذارم، حالا همان مسئله منجر به دستگیری این برادر و خواهر شده بود. عذاب وجدان ، لحظه‌ای رهایم نمی کرد. گویی در آن برهوت دلم هیچ امید و آرزویی را نمی طلبید. و هیچ چشم اندازی پیش رو نداشتم . همه چیز، داشت به خوبی‌ پیش می‌‌رفت . که ، آن بد شانسی‌ بزرگ گریبانم را گرفت ، و منجربه دستگیری آن‌ها شد . به خودم ، لعن و نفرین می‌‌کردم، چرا همراه آنها رفتم؟ آیا امکان نرفتن وجود نداشت؟ آیا امکان مقاومت وجود نداشت؟ شرم از تسلیم و عذاب وجدان مرا تا سر
حد جنون می‌‌برد، فشارهای فوق العاده شکنجه !! و واقعیت تسلیم ، به طور فزاینده‌ای ، مرا در هم پیچیده بود .." ( اعترافات مصداقی خائن )
مرور مختصر موارد فوق را از این نظر ضروری دانستم که بدانیم برای هر فردی که در نقطه ایی از زندگی مبارزاتی با انتخاب مرگ در برابردشمن روبرو میشود چنانچه از این فراز با انتخاب آگاهانه عبور نکند و زندگی را با فرار ازمرگ به دست بیاورد و در سدد اصلاح خود بر نیاید ، ان "زنده ماندن" به صورت شا کله تمامی کنش و واکنش های فردی و اجتماعی او درزندگی آینده درآمده و به صورت مؤلفه ثابت شخصیت و دیدگاه ، در تمامی رگ و پی زندگی و مفاهیم حسی و ایده ایی ذهن او ، طنیده میشود . در کتاب " جنگ و صلح " نوشته تولستوی ، قهرمان داستان از زندگی اشرافی خود به شدت ملول است و نقطه اوج داست
ان زمانی است که " پی یر" ( قهرمان داستان ) را سربازان ناپلئون دستگیر کرده و او در صف ، نفر ششم ، برای اعدام قرار دارد و اعدام ۵ نفر جلوتر از خود را مشاهده میکند و وقتی نوبت به "پی یر" میرسد اعدمش به تاخیر میفتد . این تجربه " پی یر " را دگرگون میکند و تولستوی نشان میدهد که با پذیرش آگاهانه مرگ در رویارویی با دشمن ، زندگی " پی یر " سرشار از مسیری پر شور و هدفمند میشود . به همین سیاق و قانونمندی میتوان دریافت که چرا فاکت هایی از زندگی مزدوران که در فوق بدان اشاره کردم حائز اهمیت است. اینکه این مزدوران "پر یاوه گو" چگونه محتوی هر ادعاشان جز تکرار تعفن خود خواهی Ù
ˆ بزدلی نیست. وزندگی آنها پس از رویارویی با مرگ و فرار از آن در رابطه دیالکتیکی با " فردیت" وتلاش بر "تابلو بودن" و " نان خوری " نهایتا آنها را به مدار دینامزم دهنده موجود بر علیه مقاومت ، یعنی رژیم پلید و دستگاه توطئه های وزارتی آن پرتاب میکند و "مزدور" در مداری جدید احراز هویت میکند.

حال ببینیم که این مزدوران با چنین جوهره ذلیلانه و خود خواهی ، برای انجام وظیفه ، یعنی طرح مقوله " توتالیتاریسم " بر علیه رهبر محبوب مقاومت ، به سراغ کدام "امامزاده" رفته اند و رهنمود عملی آنها که همان خواسته وزارت بدنام اطلاعات است از این دخیل بستن چیست.
کریم قصیم یکی از مجریان این پروژه وزارتی است که به بهانه ویرایش مجدد کتاب " در باره خشونت " ، وظیفه دارد زمینه سازی " لازم" را برای گرم کردن فضای " نت" جهت ورود گزارش تواب تشنه به خون آماده کند. او در ماه آوریل ۲۰۱۴ یک ویدئو را با مشارکت مزدور محمد جعفری ( همنشین بهار ) برروی " نت" میگذارد و به طرح مقوله " توتالیتاریسم " میپردازد. چند روز قبل از انتشار گزارش تواب ، قسمت اول کتابی که سال ۱۳۶۲ یاد داشتهایی بر ان نوشته بود را نیز بر روی سایت های وزارتی دریچه و پژواک میگذارد. بهانه اش هم این است که یاداشتهای جدیدی روی ان گذاشته !!! سپس مصاحبه ایی با یک رادیو ایر
انی در سوئد ترتیب داده میشود و قصیم مثلا راجع به نظریات " هانا آرنت " اظهار نظر میکند و ان را به صورت بسیار نازلی توضیح میدهد . قصیم در ذم "توتالیتاریسم " و ضرورت کار" شورایی" به ذکر خاطرات خود از پروژه خط آهن در یکی از روستاهای سوئیس میپردازد و نتیجه میگیرد که نتیجه کارشورایی چگونه در این روستا در تقابل با حاکمیت چیره شد و تصمیم مردم از طریق شورا ، از پایین به بالا، به خواسته شهرداری این روستا تحمیل شد. بعد هم نتیجه گرفت که در بعضی سازمان ها ( بخوانید مجاهدین ) رهبری تصمیم میگیرد و اعضا به علت نا آگاهی و عدم تفکر ، خود را به رهبری تسلیم کرده اند و خلاصه ا
ینکه رهبری "توتالیتر" هست و مشکل هم رهبری است که " توتالیتر" است و هم اعضا که " توتالیتر" ساز هستند . تا آنجا که به حرفهای قصیم برمیگردد ، تکرار همان مضرابی است که سایر مزدوران از جمله شاعر پریش ، تواب تشنه به خون ومحمد جعفری و سایر مزدوران، بفرموده وزارت بدنام، در ارکستر دائمی رژیم اجرا می کنند که ما هواداران از مجاهدین را " آگاه" کنند که بگوییم " اه ه ه ... ببین اینا چقدر راست میگند .. اینا که نبردیند.... اینا منتقدند ... ببین چقدر کار شورایی را دوست دارند ..... بیا بریم " خونه " ... که یک وقت توتالیتر ساز نباشیم ... "
جالب اینکه این جناب قصیم ۲ کلام سواد هم ندارد که حرف "هانا آرنت" را به یک شکل آبرومندی باز کند که حد اقل برای ما هواداران " توتالیتر " سازو "توتالیتر" پذیر کمی جاذبه فرمالیستی داشته باشد . و از طرف دیگر تن " هانا آرنت " در قبر نلرزد که چه بی سوادی به اسمش برای جنایتکارترین دیکتاتوری تاریخ معاصر جفتک " روشنفکری" میزند .
اما بد نیست از صدقه سری خوش رقصی آقای قصیم در پروژه زمینه سازی برای ماموریت تواب تشنه به خون نگاهی به " هانا آرنت " و نظرات او در رابطه با مقوله انسان و مبارزه اجتماعی بیاندازیم :
زندگی " هانا آرنت " عکس برگردان "فهم" او از مقوله انسان و مبارزه اجتماعی است. میگوییم " فهم " و نه " دانستن " . چرا که " فهم " برآیند " شناخت" های انسان و "عمل" اوست که به تدریج شخصیت حقیقی یا همان " بود " او را میسازد . یعنی انسان در پروسه عمل، " کلمه " را که بر زبان " بلغور" میکند در مواجهه با "تضاد" و تغییر در شرایط عینی ، مدار به مدار ، به صورت "فهم " در میاورد .
تمام سرفصلهای زندگی "هانا آرنت " مبین تزلزل اودر مواجهه با تضاد "آگاهی" در حیطه فردی و "عمل " در حیطه اجتماعی است . او سعی میکند تا مفاهیم آگاهی و شناخت از " مبارزه " اجتماعی در ذهن را بدون ورود عینی در حرکت جمعی و برقراری رابطه مادی با ان مفاهیم ذهنی ، به حیطه فلسفه ، تاریخ وسیاست گسترش دهد. در دیدگاه او تفاوت انسانها یک تفاوت "هستی شناسانه" است اما این "هستی" ، هر ماهیتی که داشته باشد ، اصالتش در خودش است و بنابر این گوناگونی اش در حرکت اجتماعی و سیاسی اصالت " وجود شناسانه" دارد . در رویکرد سیاسی این دیدگاه ، که ورژن "اصلاحات طلبانه " و "آبرومندانه" دیدگ
اه "هایدگر" است ، باید در سازمان کار سیاسی ، اخلاق سیاسی و بالتبع تاکتیک و استراتژی سیاسی این اصل اساسی را حفظ کرد که : " انسان " ها از وجود های تفکری متفاوت - که به ذات اصالتشان در خودشان است - نشأت میگیرند و بنابراین در ساخت قالب های سیاسی و محتوای آنها باید بتوان همه آنها را در هم آمیخت یا به هم نزدیک کرد. مقوله ای به نام "استثمار" و رابطه انسان با "مالکیت" به عنوان شاکله فکری اعتبار ندارد . یعنی " استثمار " پوشال است. و اینکه انسان ها بنابر رابطه با مقوله "مالکیت" ،"هستی" میگیرند بیخود است . همان فلسفه " اگزیستانسیالیزم" "هایدگری" که خانم " هانا آرنت " میخوØ
�هد ان را در مؤلفه سیاسی حرکت داده و قالب مناسب اجتماعی ان را تعریف کند . اگر انقلاب و دگرگونی هدف اصلی ورودمان به مقوله " سیاست" باشد و فلسفه و تاریخ و سیاست و اخلاق سیاسی را با هدف و مقصد سرنگونی و تحول انقلابی مد نظر داشته باشیم و ورودمان به سیاست از این زاویه باشد و نه برای " نان" خوردن ، ببینیم خانم " هانا آرنت " ما را برای چه انقلابی آماده میسازد :
" نه توده‌های مردم و نه انقلابيون حرفه‌ای نمی‌توانند بتنهايی انقلاب را بوجود بياورند، بلكه انقلاب زمانی روی می‌دهد كه انقلابيون لحظه حساس را تشخيص دهند، كه در آن هم توده‌های مردم آماده هستند، اقتدار نظام موجود را به چالش بكشند و هم اقتدار نظام موجود از درون پوك و تهی شده است. اگر چنين امری روی دهد، آنگاه انقلاب می‌تواند بطور كلی بدون خشونت به پيش برود" ( ای کاش میشد !!!
این درک از انقلاب ، زاییده همان درک از انسان و تاریخ است که مقوله "استثمار" را یکسره نادیده میگیرد و به هر آنچه که تاریخ دارد با یک دید به غایت فرمالیستی و سطحی مینگرد و چون توانمند نیست ، بالندگی ندارد ، رها نیست ، نمیتواند در مقابل ارتجاع سیاسی که فرماسیون مرحله تاریخی " استثمار" است به بدیل سازی " ضد استثماری " متناسب با " دوران" بپردازد . روشن است که این بدیل سازی ضرورتا میبایست از زدایش و پاکسازی همان رسوبات " استثماری" از شخصیت و هویت عناصر تشکیل دهنده و و سیاست آنها عبور کند و اینها همه عناصری هستند که مرزهای سیاسی ، اخلاقی ، گفتاری و کرداری آنها ر
ا میسازند . در اینصورت است که همین اعضا و انسانها به وسیله ارزشهای ضد استثماری و استثماری دوران "هستی" میابند نه به اعتبار اینکه همه " انسان" هستند چرا که دست آخر هدف آنها سرنگونی دشمن است و نه جشن مهمانی با دشمن .
نگاه " هانا آرنت " به انقلاب امریکا و مدل قرار دادن " شورا " ها در این انقلاب ، ناشی از همان درک فرمالیستی و بسیار عقب افتاده از تاریخ است که نمیتواند محتوی قالب ان نوع " شورا" ها را با تناسب مناسبات " مالکیت" انه درک کند .
"راسل ژاکوبی" استاد دانشگاه ( ALCU) کالیفرنیا در باره آثار "آرنت" چنین نظر میدهد :
" کتاب های اصلی او همگی از نوعی پوشیدگی و ابهام عمده در رنج است. از قضای روزگار آن که هرچقدر آرنت تلاش بیشتری در فلسفی بودن به خرج می داد، آنها به همان اندازه بیشتر کدر می شدند. حتی پس از مطالعه ی دقیق آنها به دشواری می توان فهمید که او سعی در گفتن چه چیزی دارد. این ادعا در باره ی " وضعیت انسانی" همانقدر صحیح است که در باره ی « خاستگاه های توتالیتاریسم »، کتابی که برای اولین بار توجه را به سوی او جلب نمود. لیکن او در این باور متداول ذی نفع است که تیرگی فلسفی نشانه ای از ژرفای اندیشه فلسفی است ."
دستگاه فکری "هانا آرنت " تمامی شاخصه های ایندویجوالیسم ( فردگرایی ) بسیارعمیق را داراست و حتی نمیتواند با لیبرالیسم در یک قالب سازگاری داشته باشد و به این لحاظ بسا راست ترو ناتوان تر از لیبرالیسم در حرکت اجتماعی است. یک دستگاه کاملا مبهم و متناقض در "نظر" ، و البته کاملا روشن و "ناتوان" در فرایند مادی ، که اصلیترین شاخص ان عدم بالندگی انسان " تنها"یی است که علیرغم "آگاهی" از آنچه در برابراجتماع اوست ، اراده خود را فراتر از "بقاء" فردی نمیتواند بکار بگیرد. البته اوبر خلاف پادوهای ارتجاعی مدل وطنی ما ، هم "صداقت " داشت و هم مزدور نبود.
قصیم که تا قبل از تبدیل شدنش به یکی از مهره های منظومه وزارت بد نام ، با مقاومت ایران همکاری داشته به خوبی از شخصیت توانمند رهبری این مقاومت آگاه است . او در یکی از مصاحبه هایش میگوید :
" ... اما پیش از آن ما جلسات بسیار بسیار طولانی و پربحث و بسیار خلاقی داشتیم در درون شورا، که بسیاری از نکات انتقادی هم مطرح می شد؛ بحث می شد و نتیجه گیری می شد. و البته آن نتیجه گیری ها کمتر حاصل رأی گیری بود، بلکه بیشتر حاصل اقناع و توضیح مسائل بود؛ علی الخصوص توسط آقای مسعود رجوی. از ده سال پیش ما این «نعمت» را از دست دادیم؛ بخصوص از چهار-پنج سال پیش که بحران امنیت و حفاظت اشرف پیش آمد."
این دگردیسی ارتجاعی ، با این شتاب وتا این درجه از ابتذال ، که با همراهی با فضولات مجاهدین آغاز گشته و در حل شده گی در پروژه های وزارت اطلاعات و هم آوایی و هم داستانی با مزدوران مواجب بگیر فوق ، در تیغ کشیدن و ردیابی و زمینه سازی برای جنایت انکشاف میابد ، ازجانب کسی که در "نظر" خود را مدافع اندیشه های سوسیالیستی میدانست به راستی هم مایه شگفتی است و هم درس عبرت .
در خاتمه به امسال قصیم باید یاد آوری کرد که ما هواداران و اعضای خانواده مجاهدین ، همانطور که خودت به خوبی میدانی ؛ رهبرمان مسعود را آگاهانه انتخاب کرده ایم و در قلب خود قرار داده ایم ، به خاطر عشق بی کرانش به آزادی ، به خاطر اقیانوس جسارتش در برابر ارتجاع خونخوار و به خاطر وفاداری عظیمش در پرداخت بهای هر "کلمه " در اخلاق و سیاست . و باز بگذار این جمله لنین را در توضیح آنچه به نظر واداده گان و مرتجعین " توتالیتاریسم " جلوه میکند تکرار کنیم که :
"ما به شکل گروه فشرده ی کوچکی در راهی پر از پرتگاه و دشوار دست یکدیگر را محکم گرفته و به پیش می رویم. دشمنان از هر طرف ما را در محاصره گرفته اند و تقریباً همیشه باید از زیر آتش آنها بگذریم. اتحاد ما بنابر تصمیم آزادانه ی ما است. تصمیمی که همانا برای آن گرفته ایم که با دشمنان پیکار کنیم و در منجلاب مجاورمان در نغلطیم که سکنه اش از همان آغاز ما را به علت این که به صورت دسته ای خاصی مجزا شده نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم، سرزنش نمود اند.(...)! بلی، آقایان، شما آزادید ...هر کجا...دلتان می خواهد بروید ولو آنکه منجلاب باشد؛ ما معتقدیم که جای حقیقی ش
ما همان منجلاب است و برای نقل مکان شما به آنجا حاضریم در حدود توانائی خود کمک نمائیم. ولی در این صورت اقلاً دست از ما بر دارید و به ما نچسبید و کلمه ی بزرگ آزادی را ملوث نکنید. زیرا که آخر ما هم "آزادیم" هر کجا می خواهیم برویم و آزادیم نه فقط علیه منجلاب بلکه با هر کس هم که راه را به سوی منجلاب کج می کند، مبارزه نمائیم!"(چه باید کرد- لنین)
درود بر قهرمانان مجاهد خلق در زندان لیبرتی
درود بر شیر بیدار خلق ، رجوی قهرمان .