هشتم بهمن سالگرد شهادت قهرمانان مجاهد از گروه عیاران سروهای استواری و مقاومت
گمنامان
بیشمارانند.
الماس زلال ستاره
در آخرین دم شب
برق نهان چشم عیاری شبگرد
خون صبحگاهی بیشمار گمنام را
طلب خواهد کرذ
در تاریخ 10/بهمن/67 مطبوعات حکومتی گزارش دادند که رژیم خونآشام خمینی تحت عنوان "قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح" ، "12عضو گروه عیاران" را به دار آویختهاست. اما "عیاران" کسانی نبودند جز مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و همرزمان مجاهدش که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ 8 بهمن 67 به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند.
مجاهد شهید صفیقلی اشرفی، در جریان انقلاب ضدسلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان آشنا شد. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج، در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند و پدرش شادروان محمدولی اشرفی «پیر» و رهبر آنان بود به تبلیغ و فعالیت برای سازمان پرداخت.
صفیقلی از نفوذ و اعتبار زیادی میان مردم سرخه حصار برخوردار بود. او در جریان انقلاب ضدسلطنتی بسیار فعال بود و پس از پیروزی انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهائی که از پادگانها توسط مردم مصادره شده بود گردید. پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخهحصار به هواداری از مجاهدین و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. او جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان، که در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط برادر مجاهد مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد، میبرد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای گسترده صفیقلی و یارانش بود. او با نفوذ و محبوبیتی که در میان مردم سرخهحصار داشت توانست بسیاری از جوانان آنجا را به مبارزه با رژیم و هواداری از مجاهدین جذب کند.
پس از خرداد سال 60 و آغاز مقاومت انقلابی مسلحانه، صفیقلی و یارانش به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با رزمندگان مجاهد خلق همچنان ادامه دادند. در اواخر سال 60 یکی از آنان مجاهد شهید دکتر غلامحسین رشیدی که از سرشناسترین افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه شکنجهگاه شد. اما با مقاومت و استواری تمام، شکنجههای دژخیمان را تحمل کرد و اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت. عاقبت در سال 62 قهرمانانه در برابر جوخه اعدام قرار گرفت و به کاروان شهیدان مجاهد خلق پیوست.
پس از آن صفیقلی همرزمانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای انقلابی خود، مزرعهای به وسعت 15هزار هکتار در 70کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. "میثاق" یک شرکت زراعی بود که هم، محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه و بعضاً مردم مستحق به کار گرفته میشد. در این مدت صفیقلی و یارانش توانستند به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک، دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و یارانش از طریق یکی از همرزمانشان مجاهد شهید امانالله سیاه منصوری ارتباطاتی با رزمندگان مجاهد خلق برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با پیام انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند.
یکی از یاران صفیقلی در گزارشی پیرامون تأثیر انقلاب درونی مجاهدین بر او و گروهشان نوشتهاست: « در سال 64 به صفیقلی مراجعه کرده و از او در این باره توضیح خواستیم. صفیقلی گفت: "ما بایستی سرسپاری را از خواهر مجاهد مریم رجوی بیاموزیم چرا که مانند ابراهیم خلیل به میان آتش رفت و از اسماعیل خود گذشت تا مراتب خلوص و سرسپاری را به ما بیاموزد».
در اواخر سال 64 گروه ضربه خورد و صفیقلی به اتفاق 60نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند. تحمل بیش از دو سال شکنجه و اسارت در سیاهچالهای خمینی دجال نه تنها در عزم آهنین صفیقلی و یارانش خللی به وجود نیاورد، بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی مسلحانه استوار و مصمم ترنمود.
حدود دههزار جمعیتی که از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار، آن روز در زمین ورزشی سرخه حصار گرد آوردهشده بودند از یکدیگر سؤال میکردند که پاسداران و جلادان خمینی در تدارک چه توطئه جدیدی هستند؟ دقایقی بعد، صفیقلی اشرفی، چهره آشنا و مردمی منطقه به میان جمعیت آوردهشد. پاسداران و شکنجهگران خمینی با این خیال واهی او را به آنجا آوردند که از مبارزات خود علیه رژیم ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین و مقاومت انقلابی تبری بجوید. اما صفیقلی تصمیم خود را گرفته بود. وقتی در برابر مردم، مردمی که از میانشان برخاسته و سالهای سال با آنها زندگی کرده بود، قرار گرفت زبان گشود و با آنان به سخنگفتن پرداخت، از مبارزات خود و یارانش حرف زد و با جوانمردی تمام مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از سوی مزدوران مورد این سؤال واقع شد که با سلاحهایی که تهیه کردهبودند چه میخواستند بکنند؟ صفیقلی با قاطعیت پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی رژیم نامشروع او تهیه کردهبودیم» بعد در کمال سربلندی و افتخار در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیرشدهاش از مجاهدین سخن راند و گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست؟ حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم».
این صراحت و بیباکی بساط توطئه مزدوران را به هم ریخت. همه مردم از اراده استوارش در ادامه راهی که از سالیان پیش برگزیده بود آگاه شدند. مزدوران زبون دوباره صفیقلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما مقاومت او و یارانش همچنان ادامهیافت. مدتی بعد، یعنی در 8بهمن سال 67، به اتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملا عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج به دار آویختهشد. در همان روز 9همرزم مجاهد دیگر صفیقلی در زندان حلق آویز شدند.
هوهو هو هو هو هو حق حق
بنده ساقی ما شو تا شوی سلطان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
هو هو هو هو هو هو حق حق
اعتراف پاسدار ناصح از سرکردگان پاسداران: اسمشان عیاران بود تحت عنوان قاچاقچی در همان محلها اعدام شدند
اگر به اسم مجاهدین اعدام می شدند تمام کرج شورش می شد و دیگر قابل جمع کردن هم نبود
شمارة ۲۱ نشریة پاسداران موسوم به «رمز عبور» ـ تیر و مرداد ۹۹
سوال: موضوعات ۶۷ که در مورد منافقین میگویند چیست؟
همانطور که گفتم کرج جایی هست که تمامی قومیتها و ملیتهای ایران در آن کنار همدیگر زندگی میکنند با هم وحدت داشتند و برای همین(مجاهدین ) میان آنها خیلی رشد کرده بودند ، بخصوص میان ارمنی ها بخصوص میان گروهها و طایفه اهل حق که مثلا یک سری بودند که اسم خودشان را گذاشته بودند گروه عیاران ، به طور واقعی به همه مردم محروم کمک میکردند و میان مردم حومه کرج در همین شهر قدس و شهریار و جاهای دیگر کرج بخصوص گوهردشت و هشتگرد هم طرفدار زیاد داشتند ،همه شان به نوعی از منافقین هم هواداری میکردند، آقای رئیسی خیلی خوب این موضوع را آن موقع مدیریت کردند یعنی سران اینها که اسمشان عیاران بود مثل اشرفی و سیاه منصوری و رشیدی را گرفتند و ابتدا هر کاری کردند اینها دست از حمایت ازمنافقین برنداشتند و لی چون اقدام به خریداری زمین و ساختن شهرک و استادیوم و اینها کرده بودند توانستیم به منبع درآمد و پولهایشان ایراد بگیریم و تحت عنوان قاچاقچی در همان محلها اعدام شدند، خیلی عمل هوشیارانه ای بود اگر به اسم (مجاهدین ) اعدام می شدند تمام کرج شورش می شد و دیگر قابل جمع کردن هم نبود
اسامی و مشخصات این شهدای سرفراز خلق عبارتند از مجاهدین شهید:
1ـ صفیقلی اشرفی دانشجوی دانشگاه تهران 27ساله
2ـ اماناله سیاه منصوری فرزند احمد علی، 23ساله کشاورز
3ـ احمد زنگی 25ساله دیپلم
4ـ روحالله اشرفیان، 34ساله، کارمند بانک مرکزی تهران
5 ـ سیدحیدر نوری 35ساله، افسر فراری هوانیروز
6ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) 27ساله، دیپلم
7ـ قربان علیدرویش 29ساله، شغل آزاد
8 ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران
9ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریبعلی) 25ساله، دیپلم
10ـ درویشعلی تیموری (فرزند قریبعلی) 23ساله کشاورز
11ـ حیدر تیموری (فرزند نظرعلی) 35ساله، راننده
12ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) 37ساله کشاورز
ونیز مجاهدین شهید:
ـ حیدر سیاهمنصوری 35ساله (که حدود یکماه پس از همرزمانش اعدام گردید)
ـ دکتر غلامحسین رشیدی 29ساله (که در بهار سال 62 اعدام شد)
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
مصاحبه با مجاهد خلق فیروز دانا فر
سوال: در باره سربداران گروه عیاران در قتل عام ۶۷ گفتگویی داریم با فیروز دانافر که با این گروه از نزدیک آشنا بود و از ایشون میخواهیم تا جریان شهادت اونها رو برامون بازگو کنند.
و برای ما از پیامد شهادت اونها در شهر و دیار خودشون و فضا و موج اجتماعی که ایجاد شد بگید
جواب: عرضم به خدمت شما در باره پیامد و تاثیر این شهادتها گفتید همین قدر تا آنجا که من دقیقا خبر دارم بگم مجاهدینی بودند که رفتند سرمزار سوگند یاد کردند در اشرف۳ مجاهد هستند از یاران و برادران مجاهدم هستند واز طرفی بعد از شهادت اینها میتوان گفت کانونهای شورشی و مخصوصا قیام 98 که شهر قدس با تمام اماکن دولتی را به آتش کشیدند و تخریب کردند بی تأثیر از این خونها نیست چرا که در آن زمان قبل از شهادتشون سه روز رژیم از طریق ماشینهای بلند گو دار در شهر قدس و توابع و شهریار جار میزد که این باند خطرناک قاچاقچی وغیره به زودی به دار مجازات کشیده خواهند شد به همین خاطر مردم می شناختند و تاثیر این خونها بی تاثیر از این قیامها و خیزش ها نبود و نخواهد بود .
.........
همینطور که میدونید خود دجال ضد بشر ام الفساد قرن خمینی یکی از استراتژی هاش در برابر مجاهدین شیطان سازی و هویت زدایی بود کما اینکه حتما خبر دارید سازمان بار ها گفت در اوایل انقلاب فاز سیاسی خرمنهای مردم را سوزاندند در خانه های تیمی وسایل آنچنایی پیدا کردن و غیره مواد مخدر وغیره خودشون را خودشون می کشند در شکنجه ها خودشون را شکنجه میکنند تماما خط خود خمینی بود که بعدا پیروانش بقول معروف دژخیمان بعدی همین راه را ادامه دادند به همین دلیل در همین روز ۸ بهمن رژیم در ۴ شهرستان 26 نفر را به جرم مواد مخدر در شهرستانها اعدام کرد در روزنامه اطلاعات وقت این اسامی را این شهرستانها را اعلام کرد بطور دقیق اسامی عیاران را که قاچاقچی و سارق مسلح وغیره در صورتیکه در اوایل صحبتم عرض کردم خود صفی قلی اشرفی بغایت اندیشه اش عقایدش منطقش بطور مطلق جامعه بی طبقه توحیدی و صد درصد نه حامی بلکه خود را ذوب شده در آرمان مجاهدین میدید چون آرمان خودش همین بود . به همین دلیل رژیم با این بهانه برای شیطان سازی وهویت زدایی به بهانه قاچاقچی وغیره اینها را سربدار کرد و خواستش از اینها چی بود . کمااینکه الان هم می بینیم همیشه هست برائت از آرمانشان ندامت از آرمانشان که خود صفی قلی اشرفی و تمامی مجاهدین پیرامونش وعیاران دلاورش به دژخیم نه گفته و برطناب دار با افتخار بوسه زدند و تاثیرش در منطقه و جوانان کماکان فوران می زند و خروشان است .
: اعتراف پاسدار ناصح از سرکردگان پاسداران
توانستیم به منبع درآمد و پولهایشان ایراد بگیریم و تحت عنوان قاچاقچی در همان محلها اعدام شدند، خیلی عمل هوشیارانه ای بود اگر به اسم (مجاهدین ) اعدام می شدند تمام کرج شورش می شد و دیگر قابل جمع کردن هم نبود
خلاصه آقای رئیسی ودوستان خوب مدیریت کردند ، بعدا هم آقای احمدی نژاد بسیار عالی کرد دید که مرکز در کل ایران همین کرج و حومه آن شامل ملارد و شهریار و قدس هست ، از یک طرف آقای احمدی نژآد کرج را مرکز استان اعلام کردند که مردم شهر قانع شوند از طرفی چند محله اصلی شهر کرج که از ابتدای تاریخ اینها جزو کرج بود را مثل قدس و شهریار و محمود آباد و سرخ خصار و... را جزو استان تهران اعلام کردند اینطوری خیلی کار کنترل کرج آسانتر شده است و واقعا خیلی موفق هم بودیم مثلا همین فتنه ۸۸ همه جای کرج یک سره غوغا بود سال ۹۶ همینطور سال ۹۷ نزدیک بود که گوهردشت کرج سقوط کنه و سال ۹۸ هم که میدانید بیشترین شورش و خرابکاری در همین محدوده بوده ولی بدلیل اینکه اینها را از کرج جدا کردیم و برایشان نیروی جدا از تهران اختصاص داده بودیم کرج شروع به جمع کردن شورش در داخل خودش و فردیس کرد و شهریار و قدس و بقیه جاها را به نیروهای تهران که مرکزیت داره و بیشتر میتونه کنترل قوی تری بکنه سپرده شد و خلاصه فتنه را جمع کردیم وگرنه همونهایی که گفتم اهل حق هستند توی اطراف کرج مجددا میخواستند اینجا سقوط کنه و دست مجاهدین بیفته